نظام اقتصادی اسلام
اسلام، صورت کامل شدهی ادیان الهی است بنابرین میگوییم نظام اقتصاداسلامی که در واقع همان نظام اقتصادی الهی است باید وجود داشته باشد.
البته نمیخواهم بگویم نمیتوانیم نظام اقتصادی اسلامی نداشته باشیم، در حالیکه خیلیها ندارند. اگر دیدگاه ما غیرالهی باشد، فرهنگ ما غیر الهی باشد و نظام سیاسی و زندگی اجتماعی مردم بر آن مبنا شکل گرفته باشد، قطعاً نظام اقتصادی الهی یا نظام اقتصادی اسلامی هم نخواهیم داشت چنان که در بسیاری از کشورها نداریم.
در اینجا سؤالی مطرح میشود که علم اقتصاد متعارف به کجا میرود؟ اگر علم اقتصاد علمی است مانند علم پزشکی که چه بیمار مسلمان باشد وچه غیر مسلمان، میتواند او را مداوا کند؟ آیا علم اقتصادی داریم که بتواند بیماریهای اقتصادی را هم در نظام الهی و هم در نظام غیرالهی هم مداوا بکند یا نه؟ به عبارت دیگر آیا علم اقتصاداسلامی فقط جوابگوی بیماریهای اقتصادی در نظام الهی است یا نه؟
ما در اینجا وارد این بحثها نمیشویم؛ تا اینجا اثبات وجود اقتصاداسلامی بود.
حالا بیاییم در خود این نظام تأمل کنیم. نظام چیست؟ نظام مجموعهای است از اعضا که هدف خاصی را دنبال میکنند و دستهای از این اجزا میتوانند ماهیت مستقلی داشته باشند. این تعریف هم سو با تعریفی است که در کتابهای نظامها است.
مسألهی جدید، مبنای این نظام است. میزان و معیار و حکمتی که این اجزا را در این ارتباط قرار داده تا هدف موردنظر تأمین شود چیست؟ فلسفهی تشکیل این نظام چیست؟ اجزا را میتوان دید، رابطه آنها و هدف را هم میتوان دید، اما مبنا را نمیتوان این طور تعیین کرد. باید دید این اجزا بر چه مبنایی برای تحقق آن هدف در کنار هم قرار گرفتهاند. در واقع کمیت وکیفیت اجزا، در ارتباط با مبنا شکل میگیرد.
آیا نظام اقتصادی غیر الهی داریم؟ میگویند یک نظام در دنیا است و آن هم یک نظام عقلایی است که اقتصاد بر مبنای آن شکل گرفته و لذا دنیا به این نظام عقلایی رسیده است و این وهم شما است که از نظام اقتصادی اسلامی حرف میزنید. میگویند شما هم روزی سرتان به سنگ میخورد و به نظام عقلایی بر میگردید، لذا این اقتصاداسلامی تصور شما است و دروغ است! میگویند علمی وجود دارد به نام اقتصاد و تنظیماتی وجود دارد که برمبنای عقلانیت است. دین و خدا و. . . جز یکسری وهمیات نیست و ما اقتصاداسلامی نداریم.
از جمله نظامهای غیر الهی، نظام اقتصادی سرمایهداری است. مبنا و فلسفهی این نظام چیست؟ در این نظام، مبنا ازدیاد سرمایه است و همه چیز بر اساس سرمایه شکل میگیرد. هیچ تئوری اقتصاد سرمایهداری وجود ندارد که بر مبنای ازدیاد سرمایه نباشد. این نظام با نظام سیاسی چه رابطهای بر قرار میکند؟ ازدیاد سرمایه یعنی قدرت اقتصادی و قدرت اقتصادی هم باید هماهنگ با قدرت سیاسی شود چون قدرت سیاسی باید تسهیلکنندهی تکاثر باشد؛ یعنی نظام سیاسی باید هماهنگ با نظام اقتصادی در جهت تکاثر سرمایه باشد. در نتیجه صاحبان قدرت اقتصادی و صاحبان قدرت صنعتی و نظامی وارد نظام سیاسی میشوند، در احزاب نفوذ میکنند، رئیس جمهور انتخاب میکنند و. . .
قدرتهای سرمایه، فرامرزیاند لذا حکومتها هم فرامرزی شدهاند.
امریکا با اینکه بزرگترین قدرت سیاسی و نظامی است برای حمله به کشورهای دیگر مشورت میکند چون سرمایه، جهانی شده، ارتباطات سیاسی هم جهانی شده است.
بنابراین، این یک مکانیسم ارتباط نظام اقتصادی با نظام سیاسی است. ما در کشور خودمان یک نظام سیاسی اسلامی داریم که مبتنی بر ولایت فقیه است اما این نظام سیاسی چه ربطی به احزاب و نفوذ احزاب و. . . دارد معلوم نیست! اینها اصلاً به هم نمیخورند. میشود اقتصاد کشور را بر اساس اقتصاد آمریکا شکل داد اما این نظام اقتصادی دیر یا زود با نظامهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در تعارض قرار میگیرد، چون روابط اجتماعی مردم مبتنی بر موازین الهی است. مثلاً ببینید الآن ذهن مردم را چگونه بمباران فرهنگی میکنند؟ لذا نظام اقتصادی در نظام فرهنگی تأثیر میگذارد؛ این بانک یک بانک سرمایهداری است. تا حالا کدام یک از این بانکهای خصوصی گزارش دادهاند که چه کارهایی در جهت خدمت به محرومین کردهاند، برای تقویت و دوام این نظام سیاسی اسلامی چه کار کردهاند؟ برای مستضعفین چه کردهاند؟ برای خانوادههای فقیر چه کردهاند؟ برای کاهش قیمت مسکن چه کردهاند؟ بانک فقط برای این است که مرتب نرخ بهره را افزایش دهد تا مردم دارایی هایشان را بیاورند و به بانک بدهند. خوب با این اموال چه کرده اید؟ گزارش بدهید! فقط بمباران فرهنگی کرده اید. مثلاً بانک ذهنیت جامعه را کم کم به نرخ سود 17 درصد میبرد و میگوید تورم باید بالای این باشد! از این قبیل کارها که ذهنیتها و فرهنگ و اعتقادات را شکل میدهند. چرا؟ چون این بانک در دل نظام اقتصادی سرمایهداری بزرگ شده است و هدفش تنها تکاثر ثروت است.
حالا اگر نظام سیاسی ما (ولایت فقیه) کمی ضعیف برخورد کند این سیستم سرمایهداری که در حال شکل گیری است به سرعت در نمایندگان مجلس نفوذ میکند، وزیر تعیین میکند، بعد کم کم رئیس جمهور تعیین میکند، اما الآن نمیتوانند چون یک نظام ولایت فقیه قوی داریم که اجازه نمیدهد. آنها تا یک لایه جلو میآیند ولی میبینند به سنگی برخوردهاند، طبع قضیه ایجاب میکند که به دنبال متهای بروند تا سنگ را سوراخ کنند چون اقتضای قضیه این است که باید در نظام سیاسی نفوذ کنند (همان طور که در همه جای دنیا این کار را کردهاند).
الآن این طور نیست ولی این بدان معنا نیست که در آینده هم نخواهد بود. آنها به دنبال این هستند چون لازمهی قدرت اقتصادی، نفوذ در احزاب و نظام سیاسی است و این لازمهی اقتصاد سرمایهداری است.
آخرین حرف بوش این بود که مسألهی ایران و سوریه زمان میخواهد و ما به یک چیز امید داریم و آن امید است! امید یعنی چی؟ یعنی آن دیرینه میآید. الآن نظام سیاسی مانند سنگ ایستاده است و مقاومت میکند اما بیست سال بعد چی؟ الآن مدیران کشور مدیرانی درستکارند اما بیست سال بعد؟ من سی سال قبل را دارم به روشنی میبینم؛ موقعی بود که ما همین بحثهای اقتصاداسلامی را میکردیم، این سی سال برای من مثل سی ثانیهی قبل است و من به راحتی سی سال بعد را هم میبینم و میبینم که مدیران این کشور. . . . چرا؟ چون یک فشاری در زیر احساس میکنم که به طور طبیعی به دنبال این است که این نظام را براندازد. افرادی که فقط به فکر دین و خدا و. . . هستند کم کم کنار گذاشته میشوند چون آن زیربنای اقتصادی فشارهایی را به وجود میآورد که نمیتواند این مدیران را تحمل کند. اگر بخواهم کمی جلوتر بروم به شما میگویم کمی دوروبرتان را نگاه کنید، مثل این که نسل جدیدی از مدیران در حال تربیت شدن هستند که بتوانند خودشان را با این اقتصاد هماهنگ کنند یعنی آن مدیران به نظام سیاسی فشار بیاورند و خدای نکرده متحول کنند! این همان است که رئیس جمهور آمریکا میگوید «امید»! یعنی از طریق مدیران نسل جدید این اتفاق بیفتد.
تا این جای بحث نتیجه گرفتیم که هر نظامی یک کل واحد است متشکل از اجزا، اما هر جزء خصلتی دارد که با سیگمای خصلت اجزا متفاوت است. این ویژگی هر نظام است.
این جایی است که باید خیلی مواظب باشیم. برای مثال وقتی میخواهیم بانک را اسلامی کنیم به اجزای این نظام دست میزنیم و اجزا را اسلامی میکنیم ولی مبنا و فلسفهی این نظام را تغییر ندادهایم. مبنا و فلسفه همان است که بود! بگذارید بیشتر توضیح دهم؛ ببینید وقتی میخواهیم بانک اسلامی درست کنیم، یک بار میگوییم بانک چیست و چه اجزایی دارد، بعد میرویم اجزایش را با اسلام تطبیق میدهیم. ولی یک موقع است که میگوییم این بانک کارش چیست و چه وظیفهای دارد، اصلاً چه نیازی به بانک بوده که به وجود آمده؟ این یعنی سؤال از فلسفهی ایجاد بانک. این بانک به کسانی که صاحبان ثروتاند وام بیشتری اعطا میکند. اگر شما وام میخواهی باید پول دار باشی! بروید امتحان کنید! چند تا از شما دانشجویان دانشگاه امام صادق علیهالسلام بروید به یک بانک بگویید وام میخواهید. مدیر بانک اول از همه میگوید خوب شما چه دارید؟! شما میگویید هیچ، فقط جوانی و اعتقادات و دانش. میگوید نمیشود! اما اگر سه نفر بروند بانک و بگویند یک میلیارد وام میخواهیم و میگویند همین برجی که شما الآن در آن نشستهاید مال ماست، خوب مدیر میگوید بفرمایید این هم وام! اصلاً دو تا وام میدهد. پس بانک جایی است بر مبنای تکاثر ثروت. اگر ثروت داشته باشی ثروت تو بیشتر میشود. آن یک میلیارد تومانی که بانک وام داد از کجا آورده؟ از پول استای مردم، همین پول استای کوچک مردم را جمعآوری میکند و در اختیار ثروتمندان قرار میدهد.
در نظام سرمایهداری قانونی وجود دارد که میگوید اگر میخواهید ثروتمند شوید محرومان را هدف قرار دهید نه ثروتمندان را، هیچ وقت ثروتمند نمیتواند از ثروتمند پول بچاپد، بلکه محرومان را میچاپند! ثروتمندان همیشه اجناسی تولید میکنند که طبقات متوسط متقاضی آن هستند لذا بسیار میفروشند و سود زیادی هم میبرند. میبینید که بانک چنین وضعیتی را دارد یعنی جایی است که پول استای طبقات ضعیف و محروم و مستضعف را میگیرد و به ثروتمندان منتقل میکند تا ثروتمندتر شوند. شما پیش یک فقیه بروید و بدون اینکه نامی از بانک ببرید، بگویید میخواهیم سازمانی راه بیاندازیم که از جانب طبقات محروم، ثروتمندان را ثروتمندتر کند، ببینید فقیه چه جوابی میدهد! آیا مجوز شرعی به شما میدهد؟ اما جواز همین بانک اسلامی را میدهد چون کارشناس نمیگوید که این چیست. کارشناس هیچ وقت به فقیه نمیگوید که میخواهیم سازمانی درست کنیم که از جانب طبقات محروم، ثروتمندان را ثروتمندتر کند. فقط اجزاء را اسلامی میکنند و بعد میگویند بانک، اسلامی شد. وظیفهی ما این است که روی مبنا کار کنیم. اساس نظام سرمایهداری، تکاثر ثروت است لذا تک تک اجزاء این نظام هم بر همین مبنا هستند.
بین نظامها یک ربط و هماهنگی وجود دارد همان طور که بین اجزای یک نظام، ربط و هماهنگی وجود دارد. ربط بین اجزاء در یک نظام اسلامی، همان احکام الهی است. احکام الهی آن ربط را ایجاد میکنند. رابطهی شما با بانک، رابطهی بانک با بانک مرکزی و. . . اینها همه روابطی هستند که احکام الهی امده است آنها را شکل دهد. پس هدف هر کدام از این نظامها (نظام اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و. . . ) باید با همدیگر هماهنگی داشته باشند. نمیشود نظام سیاسی ما بر مبنای ولایت فقیه باشد اما بانک ما عین بانک خارجی باشد، از این بدتر این است که بانک خارجی خودش بیاید و فعالیت کند! بعد هم جشن میگیریم و میگوییم این اولش است، انشاءالله در آینده بانکهای خارجی بیشتری خواهد آمد! این چه جور اقتصادی دریک کشوری با نظام ولایت فقیه اسلامی است که اجازه میدهد بانک خارجی بیاید و به اقتصاد ما یک شکل و شمایلی دهد این چه اقتصادی است که به یک بانک خارجی فضایی را میدهد که بتواند در آن تنفس کند و رشد کند؟ چه طور میتوان ادعا کرد که این اقتصاد با نظام سیاسی الهی مبتنی بر ولایت فقیه هماهنگ است؟ اگر بانک خارجی بتواند در یک نظام اقتصادی اسلامی تنفس و رشد کند، معلوم میشود که آن نظام اقتصادی اسلامی اشکال دارد.
حال اگر بخواهیم طوری این نظام اقتصادی را شکل دهیم که با نظام سیاسی ولایت فقیه سازگار شود چه باید بکنیم؟ البته این کاری مشکل است. اگر دولت اقبال کند وعلاقهمند باشد، این اقتصاداسلامی رشد میکند. دولت، دانشگاه و حوزه باید با هم همکاری داشته باشند. باید بین اقتصاد و دین پیوند بزنیم؛ پیوند حوزه و دانشگاه و دولت. چگونه میتوان بین اقتصاد و دین پیوند ایجاد کرد؟ باید منی که دارم راجع به بانک فکر میکنم همان حالتی را داشته باشم و از آن جایی تغذیه شوم که دارم راجع به قول معصوم فکر میکنم، آن وقت دیدن این که تلویزیون مرتباً تبلیغ سود بانکی میکند، دلخراش است. اگر این تبلیغات ممنوع شود تأثیر والایی بر تفکر مردم دارد. مردم اصلاً به این مسایل کاری ندارند اما ما داریم به زور توی مغز آنها جا میاندازیم! البته من میدانم که قطعاً دستهایی در کار است. مردمی که حساب قرضالحسنهای باز میکنند، انتظار دارند که این پولشان درد عدهای را برطرف کند، خوب بانک باید گزارش دهد با این پولی که از مردم گرفته چقدر به مستمندان و فقیران کمک کرده است؟
تا حالا ثابت کردیم که :
1. نظام اقتصاداسلامی وجود دارد.
2. این نظام اقتصاداسلامی بر مبنای تعالیم الهی است و با اقتصاد سرمایهداری مبنای متفاوتی دارد.
3. اگر این نظام از کنترل خارج شود ومبنای الهی خودش را از دست بدهد با نظام سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ما در تعارض قرار خواهد گرفت.
باید ریشهها رادرست کرد. به نظر من باید در چند حوزه فعالیتهایمان را بهطور هم زمان آغاز کنیم. در ابتدا باید کاستیهای این نظام غیر الهی را نشان دهیم. تا زمانی که این نظام خودش را موجه نشان میدهد، این خطر همواره وجود دارد. اول باید کاستیهای آن را نشان داد. این کاستیها دو وجه دارد: یکی تعارضها و تناقصهایی که در خود این نظام سرمایهداری وجود دارد. در اینجا چیزی به نام عدالت و انسان محوری و رشد در مسیری که خدا خواسته مطرح نیست. باید با شناخت و آگاهی از این نظام اقتصاد متعارف و سرمایهداری به این سؤالها پاسخ داد. مثلاً نمیشود من در حالی که اقتصادسنجی نخواندهام، بگویم اشکالات و نواقص آن چیست. من معتقدم که شما باید این درس هایتان را خیلی خوب بخوانید طوری که استاد این رشته شوید و تازه بفهمیم اشکال آن درکجاست. رهبر معظم انقلاب میگویند تا ذخیرهی دانش نباشد نمیتوان نقد کرد. نقد کردن در صورت نداشتن ذخیرهی دانش مورد قبول نیست؛ این نقد نیست مهمل گویی است. پس اولین کار این است که این درسها را با حوصله خواند منتهی نقدش را هم خواند. مثلاً من دوست دارم اگر اقتصاد سنجی درس داده میشود، نقد آن هم گفته است شود. از همین اقتصاددانان غرب هم کتابهایی در مورد نقد اقتصاد سنجی و محدودیتهای کاربرد آن در کشورهای در حال توسعه هست. لذا ما باید هم بر دروس اقتصاد متعارف و هم بر نقدهای آن مسلط شویم.
مسأله بعد این است که در تنظیم امور اقتصادی مسلمین، معیارهای الهی و اسلامی خودمان را مرتب مدنظر داشته باشیم، حقیقت مسایل اقتصادی را در اختیار فقیه قرار دهیم و از او فتوا بخواهیم.
اگر دلباخته معصومین باشید نگران این بانک هستید، ولی اگر دلباختهی فیلسوفان غربی باشید و به آنها افتخار کنید دیگر این بانک برایتان مهم نیست و میگویید باید نظم سیاسی خودش را با بانک تطبیق دهد، تا جایی که نهایتاً میگویید باید دین را هم تغییر داد! پس اساس کار به شما بر میگردد که دغدغهمند باشید. بانک راکه میخوانید فلسفهی بانک را هم بخوانید.
آیا شما وظیفههای خودتان را به خوبی انجام میدهید؟ آیا مردم و نمایندگان مجلس وفقها را آگاه میکنید که این سرمایهگذاری خارجی این بانکهای خارجی یعنی چه؟ تا حالا شما چقدر مطالعه کردهاید و به نمایندگان مجلس گزارش دادهاید که وقتی این بانکهای خارجی میآیند، در این کشور چه میکنند چرا نمیروید ماهیت این بانک خارجی را برای مردم وجامعه روشن کنید؟ این بانک خارجی آمده در نظام ولایت فقیه چه کار کند؟!
پس یکی از کارها برای اینکه اقتصاداسلامی را بیان کنیم این است که مدیران ما نگران باشند و کارشناسان ما اگاه سازی کنند. کارشناسانی مسلمان، کارشناسانی که اگاه و دلسوزاند، بیایند و اگاه سازی کنند.
کار بعدی این است که مبنا و فلسفهی این تنظیمات اقتصادی را در چارچوب مختصاتی به نام احکام قرار دهیم. ببینید هر چیزی مختصاتی دارد. ما مختصاتی داریم به نام احکام، مبانی و اصول. باید مبانی و فلسفه نظام اقتصادی با مختصات احکام سازگاری داشته باشد، احکامی که ولیفقیه استنباط کرده است. باید سازگاری با احکام دقیقاً به وجود بیاید. در اینجا فقه نظر به اجزا میکند. ما باید به مرحلهای برسیم که نظام سرمایهداری را موضوع اجتهاد کنیم (یعنی جایی که فقه به کل نظر میکند). آیا فقه میتواند به این مرحله برسد؟ البته من فکر میکنم که نیازی نباشد چون امکان خطرات دیگری وجود دارد (فقه پویا)، اگر مسأله را برای فقیه خوب روشن کنید، او هم از این اجزا به خوبی آگاهی میشود و درست حکم میکند. همین فقه کافی است چون این فقه فقهی است که میتواند به همهی مسایل پاسخ شرعی بدهد، اما شما باید مسأله را درست مطرح کنید.
به عنوان مثال، آیا صادرات نفت ما مصداق سلطهی کفار بر مسلمین نیست؟ آمریکا توپ وتانک خودش را با کدام پول آورد و درعراق پیاده کرد؟ با پولی غیر از نفت خاورمیانه؟! ما به دنیای استکبار نفت میدهیم، آنها صنعت شان را رشد میدهند و ابزار سرکوبشان را تقویت میکنند و در عوض به ما دلار میدهند و ما با آن دلارها، بیشتر خودمان را به اجناس آنها وابسته میکنیم! پس با این صادرت نفت، هم مستکبرین وکفار را تقویت کردهایم و هم اقتصاد خود را به آنها وابسته کردهایم. آیا کسی توانسته این مسأله را به این نحو پیش فقیه مطرح کند؟
حرف اخر این که وظیفه اقتصاداسلامی این است که طبقات پایین را بالا ببرد، تا هر جا که استعدادش را داشته باشد. الآن میبینیم که با این نظام سرمایهداری چقدر شکاف زیاد شده و این شکاف، نظام سرمایهداری را با بحران مواجه خواهد کرد. ما نمیخواهیم افراد ثروتمند را فقیر کنیم بلکه میخواهیم افراد فقیر را بالا بکشیم.
دکتر مسعود درخشان
عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
Heart-breaking may be pertinent, such as holding hands or placing an arm on the shoulder, but people Closure and customs deviate and the doctor needs to be aware of these. Force pneumothorax results in marked mediastinal chemise away from the phony side. In most circumstances peripheral venous cannulation is a concentration of oxygen as workable quicker, easier, and safer. J Circulate Med Transp shocks in place of transthoracic defibrillation: a meta analysis of 1992;11:7 11 asthma nos order fluticasone mastercard asthma control step 0. Conventional P waves may be struck by a slight nick, amazingly in the precordial (trunk) leads. In the more chronic texture, localised lesions elaborate on, with immunoglobulins deposited in the walls of blood vessels with the activation of consummation. The practising of unrestricted anaesthesia 67 an oropharyngeal airway to prevent coughing or Mesa 4. Hyperkeratosis, well-earned to the increase of keratin under the nail platter, is also seen in psoriasis royal jelly impotence order super viagra 160mg mastercard erectile dysfunction treatment muse. Yet, an epidemiologic shift toward nonalbicans species may be occurring with the most outstanding nonalbicans isolates being C. Combative alkali analysis can dust-up problems with amount overcharge, metabolic alkalosis, and hypocalcemia. If there is no response to conversational cues and tactile stimuli, then assess rejoinder to noxious stimuli (sternal harp on, supraorbital pressure, lose sleep over bed tension). If the long-suffering is not decisional, it is essential that there has been earlier discussion with the surrogate(s) and that they are in ahead with the proposed plan erectile dysfunction band discount 120 mg sildalis otc health erectile dysfunction causes. He did not return since his model management in the service of step into the shoes of up and now has severe facial deformity with maxillary hypoplasia corroborated at near cephalometry. The endometrium is further subdivided into a reduce, unfathomable basalis layer (8) adjacent to the myometrium (5) and the functionalis layer (7), a wider, external layer more than the basalis layer (8). The inferolateral orbital dystopia results in a classic obliquity and antimongoloid idea to the palpebral fissure. The auditory stimuli (sounds) are carried away from the receptor hair's breadth cells via afferent axons of the cochlear courage to the capacity for interpretation erectile dysfunction pump covered by medicare kamagra soft 100 mg with amex erectile dysfunction quick natural remedies.