رهآورد اقتصاد هترودوکس (دگراندیش) برای اقتصاداسلامی
اقتصاداسلامی هر چه باشد، دانشی است که باید به سؤالات مشخصی که دانش اقتصاد عهدهدار پاسخ آنها است پاسخ دهد. اقتصاداسلامی، اقتصادی عجیب که کاملاً با دانش موجود متفاوت باشد نیست. به نظر من، اقتصاداسلامی تکمیل و تصحیح و ادامهی اقتصاد موجود است.
شاید بتوان برای دانش اقتصاد موجود سابقهای 2000 ساله ترسیم کرد و جریانات مختلفی را در این 2000 سال نام برد، ولی در فضای 400 سالهی اخیر باید پسوند «مدرن» را باید به آن اضافه کرد. در همین 400 سال اخیر هم جریانات مخالف فراوانی در کنار جریان حاکم حضور داشتند. در تمام این 2000 سال میبینیم سؤالات مشخصی مورد بحثاندیشمندان اقتصادی بوده و بعضی از این سؤالات هنوز پاسخ داده نشده است.
مثلاً 2000 سال است که سؤال «عدالت چیست» در پروندهی اقتصاددآنها وجود دارد. سؤال از این که ارزش و قیمت به چیست در پروندهی اقتصاددآنها بوده است و پاسخهای متعدد و فراوانی به آن داده شده است ولی همچنان سؤال باقی است. گمان نکنید که با رسم عرضه و تقاضا توسط مارجینالیستها، قیمت پیدا شد.
این سؤال که قیمت این جنس چیست؟ تولید وتوزیع ثروت از کجاست؟تورم و بیکاری چیست؟ همه سؤالات بازی در اقتصاد هستند.
اقتصاداسلامی علمی است که ضمن تفاوتهای بنیادینی که با جریان اقتصاد نئوکلاسیک دارد، به نوعی تکمیل و تصحیح آن هم هست و به عبارتی، ادامهی همین جریانات 2000 سالهی قبلی است.
من اسلامی کردن را مبتنی بر سنت نبوی، در سه گام میدانم. درست است که مدرنیته جاهلیت قرن بیستمی است ولی در خیلی از جهات بدتر از جاهلیت قبل از اسلام نیست. از لحاظ نظری، مدرنیته بدتر از جاهلیت نیست و خیلی جاها بااندیشههای اسلامی قرابتهای خوبی دارد. به نظر من برخورد ما با جاهلیت قرن بیستم که اسمش مدرنیسم است، بر اساس سنت نبوی در سه گام است:
1. امضاء: پیامبرعزیز ما در ارتباط و تعامل با جاهلیت بخشی از جاهلیت را امضا کردند. جاهلیت را امضا نکردند، گفتند اینها رفتارهایی در فضای جاهلیت است که برجای مانده از پیغمبران پیشین یا برگرفته از عقل است. نمونه آنها، بسیاری از عقود اسلامی است. اینها عقدهایی بود که پیش از اسلام هم رایج بود و پیامبر اکرم آنچه را که مطابق عقل و معیارهای اسلامی بود امضاء کردند.
2. آنهایی که با عقل مطابق نبود رد کردند و با عقل رفتارهای جدید و تعاملهای جدیدی را تقریر کردند. ماهم در ارتباط با هر پدیده، هر جریان علمی و هر دانشی که مواجه میشویم نقد کنیم و مثبت و منفیها را بشناسیم، فقط مثبتها را امضا کنیم و بگویییم این قسمتش اقتصاداسلامی است ولی تا به حال دست غربیها بوده است. گزاره اقتصاداسلامی است ولی تولیدکنندهاش مثلاً آقای کینز است. وقتی شما گزارهای پیدا کردید که منطبق بر عقل و معیارهای اسلامی است، این در واقع اقتصاداسلامی است.
در روایت داریم که علم را حتی در چین بیاموزید، یعنی علمی وجود دارد که در خارج است و باید بگیریم. حکمت گمشدهی مؤمن است، حالا دست چینیها است یا دست غربیها، باید از آنها بگیریم. مواردی را که اسمش علم است ولی در واقع جهل است و هر آنچه که با فطرت بشری و با عقل بشری مخالف است، باید طرد کرد.
3. پروسه تأسیس : این پروسه، پس از دو مرحله قبلی است. کسانی که از ابتدا میروند چرخ را از نو اختراع کنند فکر میکنند که اقتصاداسلامی باید بدواً تأسیس شود و یک چیز عجیب و غریبی در دنیا خلق شود. این یک اشتباه بسیار محض است و اگر بخواهیم سنتی نگاه کنیم این با سنت نبوی سازگار نیست.